مبارزات انتخاباتي دو نامزد دموكرات و جمهوريخواه با معرفي همراهان آنان در جريان مبارزات انتخاباتي و معاونان آنها در صورت كسب راي ملت وارد مرحله جديدي شد و به درستي ميتوان آن را نقطه عطفي تازه در مبازرات انتخاباتي دو نامزد دانست.هر دو نامزد انتخابهايي غيرمنتظره و تا اندازهاي قمارگونه داشتند.
باراك اوباما، جو بايدن را برگزيد و انتخاب جان مككين كسي جز سارا پيلن نبود. دو معاون از دو جنس، دو پيشينه، دو انديشه، دو نسل و دو روش سياسي مختلف برگزيده شدند و يا به زبان ديگر دو سيلستمدار متضاد عهدهدار معاونت سناتورها اوباما و مككين شدند تا به قضاوت ملت آمريكا درباره آنها كمك كنند. اين نوشتار در جستجوي پاسخ به يك "چرا" است. چرا دو فرد اينچنين متفاوت وبه تعبيري متضاد براي معاونت رييس جمهوري انتخاب شدهاند؟ و هدف از انتخاب آنان چيست؟
به نظر ميآيد مهمترين ودر عين حال سادهترين دليل آن است كه نامزدهاي دو حزب در انتخابات 2008 نقطه مقابل يكديگرند. يكي جوان، ديگري پير، يكي سياه ديگري سفيد، يكي دموكرات ديگري جمهوريخواه، تنها نقطه مشترك دو نامزد سناتور بودن آنها است كه آن هم يكي از شماليترين ايالات و ديگري از جنوبيترين ايالات راهي مجلس سنا شدهاند. در اين انتخابات اوباما جوان و كمتجربه در برابر مككيني كه بيش از نيمي از عمر اوباما را در سنا گذرانده است ايستاده است. سارا پيلن نيز كه تجربه چنداني - به ويژه در سياست خارجي ندارد -در برابر جوبايدن قد علم كرده، سناتوري كه ظرف بيست سال گذشته همواره از متفكرين و سياستسازان تاثيرگذار در حزب دموكرات بوده است.
برقراري تعادل
معاون رييسجمهور ايالت متحده مطابق بندهاي اول و دوم قانون اساسي از اختيارات بسياري برخوردار است و پس از رييسجمهور مهمترين وظايف و اختيارات را دارد علاوه بر اين وي رييس مجلس سنا – البته بدون حق راي- نيز هست.
نامزد اصلي احزاب دموكرات و جمهوريخواه معمولا در انتخاب معاون رعايت دو تعادل را در نظر ميگيرند. تعادل جغرافيايي و تعادل طرز تفكر و مشي سياسي.
نامزدهاي شمالي معمولا معاونهاي شمالي ندارند و نامزدهاي جنوبي از معاونهايي جنوبي استقبال نميكنند. اين تعادل ميتواند نقش سرنوشتسازي در جذب آراي ايالتهاي دورتر داشته باشد. از اين نظر زوج مك كين-پيلن يك ركورد محسوب ميشود، مككين سناتور آرزونا- از جنوبيترين ايالت- و پيلن فرماندار شماليترين ايالت يعني آلاسكا. اما در اردوي دموكراتها وضع به اين صورت نيست چرا كه فاصله زيادي ميان ايالتهاي اوباما و بايدن – دلاوور و الينوي- وجود ندارد. استراتژي ديگري نيز وجود دارد كه نامزد اصلي از ايالتي از حزب رقيب معاون برگزيند تا به آراي طرف مقابل در آن ايالت صدمه بزند كه در انتخابات 2008 از آن خبري نيست.
خط مشي سياسي معاونان معمولا به هسته حزب نزديكتر است، يعني در حزب دموكرات معمولا معاون از رييس ليبرالتر و در حزب جمهوريخواه محافظهكار تراند. اين واقعيت در مورد مك كين و پيلن كاملا مشهود است، پيلن در موارد اجتماعي مانند حقوق همجنسبازان، سقط جنين و كنترل اسحله مواضع به شدت محافظهكارانهتري نسبت به مككين دارد. اما در كمپ دموكراتها فقط ميتوان گفت بيش از هفتاد درصد آراي بايدن در سنا ليبرال بوده است اما از آنجايي كه اوباما ليبرال است و كارنامهاي چندان بلندي نيز در سنا ندارد – مجموعا چهار سال كه دو سال از آن به مبارزات انتخاباتي گذشته است- شايد قضاوت در اين مورد اندكي دشوار باشد.
هر دو نامزد انتخابهاي شگفتانگيزي كردند، در حالي كه بسياري از انتخاب سناتور كلينتون براي معاونت اوباما ميگفتند او بايدن را برگزيد كه تا اندازهاي شعار او در رابطه با" تغيير" در روش واشنگتن را با تزلزل مواجه كرد چرا كه بايدن هر چه نباشد يك سناتور كهنهكار است. اما در ديگر سو مككين با معرفي پيلن نشان داد آنقدرها كه دموكرات ها ميگويند با الفباي تغيير بيگانه نيست و اولين نامزدي است كه در حزب جمهوريخواه به يك زن براي چنين پستي اعتماد ميكند.
اوباما به دنبال چيست
اهداف اوباما از معرفي بايدن را ميتوان زير دو سرفصل خلاصه كرد.
1) پر كردن خلا تجربه در حوزه سياست خارجي كه مهمترين اتقاد جمهوريخواهان به او است.
2) آشتي كردن با رايدهندگان كارگري و يا به اصطلاح يقهآبيها كه در انتخابات مقدماتي به سناتور كلينتون گرايش بيشتري داشتند.
از اين دو نظر انتخاب اوباما بينقص است اما نبايد فراموش كرد او با عدم انتخاب هيلاري كلينتون بخشي از آراي مستقل به ويژه زنان را از دست داد. اما در مجموع انتخاب بايدن به عقيده من بسيار عاقلانه و سنجيده تر از انتخاب كلينتون بود، چرا كه در صورت انتخاب كلينتون احتمال حمايت جمهوريخواهان بسيار تندرو كه با مككين ميانهرو ميانه خوشي ندارد از وي افزايش مييافت و نيز انتقادهاي كلينتون از اوباما در جريان انتخابات مقدماتي به صورت موثرتري توسط ماشين تبليغاتي جمهوري خواهان به كار گرفته ميشد.علاوه بر آن ميتوان گفت بايدن شخصيت به مراتب موجهتري از كلينتون در سنا دارد. اما بايدن يك ضعف عمده نيز دارد و آن اينكه در پر كردن خلا تجربيات اقتصادي و اجرايي اوباما كاري از دستاش بر نميآيد.
مككين از پيلن چه ميخواهد
اهداف مككين از انتخاب پيلن را نيز ميتوان زير چهار سرفصل خلاصه كرد.
1) حركت به سمت هسته محافظهكارتر براي جذب آراي آنان و نيز مسيحيان انجيلي كه دل خوشي از مواضع اجتماعي مككين ندارند – گروهي كه تاثير سرنوشتسازي در پيروزيهاي پرزيندت بوش داشتهاند.
2) برگزيدن فردي با تجربيات اجرايي و اقتصادي كه خلا تجربيات مك كين در اين حوزه راتا اندازهاي زيادي پر كند.
3) كسب آراي جوان ترها كه فقط به خاطرشعار "تغيير" اوباما قصد راي دادن به او را دارند.
4) جلب حمايت زنان مستقلي كه از عدم انتخاب هيلاري كلينتون مايوس شدهاند و به قولي به دنبال شكستن سقف شيشهاي ورود زنان به برگه انتخاباتي 2008 هستند.
به نظر ميآيد غير از هدف دوم، ديگر اهداف سناتور مك كين با ا نتخاب سارا پيلن برآورده شده باشد- هدف دوم با انتخاب افرادي چون رودي جولياني، ميت رامني و يا فرماندار فلوريدا به خوبي برآورده ميشد. انتخاب غيرمنتظره فرماندار گمنامي چون سارا پيلن كه حتي چند ساعت اول تلفظ نام او محل اشكال بود واقعا تصميم جسورانهاي از طرف مككين بود و كمتر كارشناسي انتظار آن را داشت.
ارتباط رمز پيروزي
بر اساس نظر سنجيهاي چند هفته اخير، افزايش محبوبيت مككين پس از انتخاب پيلن به مراتب بيش از رقيباش پس از انتخاب بايدن بود و اين گواه دو واقعيت مهم در عرصه سياسي و رسانهاي انتخابات است. اول آنكه انتخاب معاون مككين با شعاريها او كمتر تناقض داشت تا اوباما و دوم آنكه ستاد انتخاباتي مككين از يك فرماندار كمتر شناخته شده و به تعبير رسانهاي " بكر" بهترين استفاده را براي افزايش محبوبيت وي كرد، اما از آنجايي كه جو بايدن شخصيت شناختهشده بود جاي مانور تبليغاتي زيادي نداشت.
در مقام مقايسه دو معاون و همراه انتخاباتي بسيار ميتوان گفت، عدهاي بر اين باورند كه پيلن نسبت به بايدن ارتباطگر بهتري است و همين موضوع يكي از دلايل مهم افزايش محبوبيت او و مككين نيز به شمار ميرود، اما براي قضاوت در اين مورد بايد تا چهارم نوامبر انتظار كشيد و ديد كدام نامزد پيامهاي صادقانهتر و مثبتتري براي راي دهندگان آمريكايي ميفرستد.
عكس اول از شيكاگو تريبيون- بايدن در كنار اوباما
عكس دوم از واشنگتنپست- مككين در كنار پيلن